*به چند واقعیت درباره جرم و بزهکاری در جوامع مختلف می پردازیم :
۱-قوانینی که بزهکاری را تعریف می کنند گرچه از اصول مشترکی که پیروی می نمایند، اما در برخی دولت ها و جوامع متفاوتند. این تفاوت ها ممکن است به لحاظ تفاوت هنجاری،مذهبی و فرهنگی یا سیاست جنایی دولتهاباشد. همینطورشدت و چگونگی برخورد با جرایم نه تنها برحسب دولت ها و قوانین آن ها،بلکه بر اساس قضات هم تا حدی متفاوت است.
۲- از نظر قانونی ،وظیفه ای که پلیس در برابر اجرای قوانین بر عهده داردونیز شدت وضعف برخورد با متخلفین، با نگاه روانشناسان به بزهکاری نوجوانان متفاوت است.پلیس در برابر رفتارهای خلاف افراد،از جمله کودکان و نوجوانان برمبنای قانون عمل می کند؛اما شیوه ای که روانشناسی در برابر جرایم کودکان و نوجوانان در پیش می گیرد، با این برخورد قانونی و انعطاف ناپذیرپلیس فرق دارد،البته نباید از نظر دور داشت که خصوصا در چند دهه اخیر ،حقوق جزا و جرم شناسی سعی داشته از دیدگاه های روانشناسی نیز در نحوه ی برخورد با بزهکاران کودک و نوجوان استفاده نمایند.نظام دادرسی اختصاصی ویژه کودکان و نوجوانان، حضور مشاوره روانشناسی در جلسه ی دادگاه، استفاده از قضات زن ،به کارگیری مجازات متفاوت،از جمله تدابیری است که قانون گزار برای رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان در نظر گرفته است. اجرای این تدابیر ویژه برای توجه به بعد روانشناسی در رسیدگی به جرایم به این دلیل است که نه تنها گروه بزهکاران از نظر روانی همسان نیستند، بلکه وجه تمایز برهکارو غیر بزهکار به ویژه وقتی بحث پیرامون کودکان و نوجوانان با تغییرات شدید و نوسان همراه است.
بزهکاری کودکان و نوجوانان و عوامل زمینهساز آن در اینده از جنبه های مختلف و متنوعی برخوردار است که توجه بسیاری از صاحبنظران،دست اندرکاران تعلیم و تربیت و روانشناسان را به خود جلب کرده است .
این معضل از زوایای علوم متعدد مانند علوم اجتماعی،جزایی،جرم شناسی،حقوقی و خصوصا از نظر روانشناسی به دقت موشکافی شده است.